گروه خبري : یادداشت ها
تاريخ انتشار : 1397/08/29 - 16:39
كد :27

نقش بازی‌های فکری در نوع نگاه کودکان به آینده

آیا می‌دانید یکی از دلایلی که در یکی دو دهه گذشته سبب افزایش فاصله میان فرزندان و والدین شده است، این است که برخی والدین به دلیل مشغله زیاد، دیگر فرصت بازی کردن با فرزندانشان را ندارند؟

آیا می‌دانید یکی از دلایلی که در یکی دو دهه گذشته سبب افزایش فاصله میان فرزندان و والدین شده است، این است که برخی والدین به دلیل مشغله زیاد، دیگر فرصت بازی کردن با فرزندانشان را ندارند؟آیا می‌دانید یکی از دلایلی که در یکی دو دهه گذشته سبب افزایش فاصله میان فرزندان و والدین شده است، این است که برخی والدین به دلیل مشغله زیاد، دیگر فرصت بازی کردن با فرزندانشان را ندارند؟در حال حاضر بیشتر نگرانی والدین، کسب درآمد و برآوردن احتیاجات روزانه کودکانشان می‌باشد و کمتر برای کودکان وقت می‌گذارند.

بازی با کودکان سبب می‌شود تا حد زیادی فاصله والدین با فرزندانشان کمتر شده و به روحیات و خلقیات او بیشتر پی‌ببرند.

همچنین بازی کردن با کودکان باعث می‌شود تا از دنیای پرهیاهوی امروزی فاصله گرفته و به دنیای پاک و ساده کودکان قدم بگذارند ،دنیایی متمایز از دنیای بزرگسالان با قیود و قوانین دست و پا گیر آنهاموضوعی که حائز اهمیت است، جایگاه تفکر در بازی کودکان می‌باشد.

که در برنامه فلسفه و کودک نیز از اهمیت خاصی برخوردار است.بازی‌های فکری و فلسفی برای کودکان، یک شیوه مناسب برای کندوکاو در برنامه فلسفه و کودک است.

پژوهش‌های تجربی نشان می‌دهند که انواع معینی از بازی، باعث پیشرفت رشد ذهنی کودکان می‌شود و شواهد متقنی در تأیید این ارتباط وجود دارد. بازی کردن، رشد، یادگیری، تخلیه‌های هیجانی، شادمانی، اجتماعی شدن، قانونمندی و لذت را برای کودکان به ارمغان می‌آورد.

فعالیت‌های بدنی مختلفی که در بازی‌ها وجود دارد، موجب تقویت حس تعادل، یکپارچگی حسی مغز، تقویت هوش و یادگیری می‌شود و این دستاوردها تمام زندگی فردی را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

به علاوه از طریق بازی، کودک خود را در مرکز توجه می‌بیند و ویژگی‌های منحصر به فرد را در خود یافته و بازخوردهای مثبتی نیز از دیگران دریافت می‌کند که موجب احساس خود ارزشمندی در وی می‌شود.

دسترسی به وسایل و اسباب بازی، باعث رشد ذهنی در دورة کودکی می‌باشد.بنابراین هدفی که از اجرای برنامه‌ فلسفه و کودک، بدست می‌آید، رشد ذهنی برای رسیدن به خلاقیت و حل مسئله در کودکان می‌باشد. یکی از راه‌های دستیابی به این امر، بازی کودکانه براساس تفکر است.بازی در وهله اول، غیر از نقش سرگرم کننده در کودک به رشد زبانی، شخصیتی، فکری، عاطفی، ... در او می‌پردازد ولی بازی فکری‌ای که مدنظر برنامه فلسفه و کودک است، دستیابی به توانائی حل مسئله، خلاقیت، رشد ذهنی، برانگیختن حس رقابت، کسب مهارت ارتباطی بین اشیاء و پدیده‌ها و کشف قابلیتهای فردی، ایجاد کندوکاو فلسفی، مسئولیت‌پذیری، ایجاد قدرت تشخیص و ارزیابی را برای او آسان می‌کند.یکی از انواع شیوه‌های اجرا در طرح فلسفه و کودک مبتنی بر بازی است و دارای دو وجه مهم می‌باشد:

وجه هستی شناختی (که به وجود ارتباط دارد و بازی به عنوان یک پدیده در نظر گرفته می‌شود) و وجه کارکردی (تکنیکی که در آن به بازی به عنوان یک روش نگریسته می‌شود) که این دو با هم ترکیب می‌شوند و به این علت، بعنوان یک مکانیسم همیشه وجود دارند از این‌رو، به نظر می‌رسد تکنیک‌های بازی در روش‌های آموزشی مؤثر است.

دوران کودکی دوران بازی‌ها است، بنابراین، بهترین راه وارد کردن کودک در فرایند تفکر فلسفی، بازی است. این فرایند فکری باعث رشد ویژگی‌های شخصی در کودک می‌شود و نگرش او را نسبت به دنیای پیرامونش تغییر می‌دهد. وقتی تفکر در یک بازی نهادینه شده باشد باعث انعطاف‌پذیری ذهنی، کنجکاوی و پشتکار شده و آزاداندیشی در برابر تجربه‌های جدید را در کودک افزایش می‌دهد.
از این گذشته، آفرینندگی، فرایندی ذهنی، نوعی شیوه تفکر و رویکردی در حل مسئله است که کمک مبتکرانه‌ای برای درک و فهم کودک، مخصوصاً در سال‌های ابتدای دبستان می‌کند.

این همان هدفی است که برنامه فلسفه و کودک بدان اهمیت می‌دهد. در کلاس‌های فلسفه و کودک مربی بعنوان تسهیلگر، کودک را ترغیب کرده و با آموزش برپایه بازی و فعالیتهای مربوط به آن بعنوان ابزار کمک آموزشی در این راستا او را یاری می‌نماید. با توجه به اینکه هرکودکی بالقوه، فیلسوف است، نیاز به تفلسف هم یکی از ویژگی‌های اوست.

شرایط بازی فکری در تفکر کودکان

بازی یکی از ابزارهای کمک آموزشی در برنامه فلسفه و کودک بوده و می‌تواند در شناسایی و تقویت نقاط قدرت و ضعف، در کودکان نقش بسیار مهمی را ایفا کند.  بازی فکری دارای شرایط زیر می‌باشد:

1ـ رشد همه جانبه کودک بخصوص پرورش ارزش‌ها مانند ارزش‌های شناختی، اخلاقی، زیبایی‌شناسی و بسیاری از ارزش‌های دیگر با رویکرد حل مسئله؛

2ـ معرفی و به کارگیری فرهنگ گفت و گو و بحث؛

3ـ ایجاد احترام به عقاید یکدیگر؛

4ـ کاربرد مکانیسم تصمیم‌گیری بدون کمک دیگران؛

5ـ فلسفه‌ورزی با کودکان

6ـ تشکیل و تسهیل حلقه کندوکاو

7ـ تفکر برای خود و خود تصحیح‌گری

8ـ استدلال

9ـ پیشگیری از خشونت حین بازی

10ـ کندوکاو اخلاقی

11ـ غنابخشیدن به تجربه‌ها.

تأثیر جنسیت بر بازی کودکان

جنسیت یکی از عوامل مؤثر در بازی است و از این رو می‌توان گفت که بازی پسرها با دخترها تفاوت دارد. در تفاوت میان بازی دختران و پسران عمده‌ترین عوامل عبارت است از:

الف- مربوط به طبیعت و فطرت کودک می شود. بعضی از دختران طبیعتاً به بعضی از بازی‌ها علاقه نشان می‌دهند و برخی از پسران به بازی‌های دیگر.

ب- انتظارات و توقعات والدین و جامعه از دختر و پسر نیز کم‌کم آنان را به سوی تفاوت میان بازی‌های دخترانه و پسرانه سوق می‌دهد.

بازی‌هایی که پسران بیشتر انتخاب می‌کنند و به آن علاقه دارند، عبارت است از: استفاده از ابزارها، تیراندازی، بادبادک بازی، دوچرخه سواری، تیله بازی، کشتی، مشت زنی، فوتبال، فرفره بازی، کامیون و ماشین بازی، دویدن و ... بازی های مورد علاقه دختران عبارت است از: عروسک بازی، طناب بازی، مهمان بازی، پذیرایی، تشکیل کلاس درس، بافندگی، رقص، خیاطی، فروشندگی، معما بازی و ...گفتنی است بازی هایی وجود دارد که هر دو جنس به آن علاقه مندند.

 پسران بازی های توأم با فعالیت و پر تحرکی را که مستلزم صرف انرژی و مصرف نیروی بدنی، چابکی، مسابقه و رقابت است به انواع دیگر بازی ترجیح می‌دهند، در حالی که دختران معمولاً به بازی‌های ساکن‌تر و نیازمند تحرک کمتر و آرام علاقه دارند. این مطلب را تحقیقات دیگری نیز تأیید کرده است.

در دوران کودکی، میان بازی دختران و پسران تفاوت چندانی مشاهده نمی‌شود، ولی به محض این که سن ورود به دبستان فرا می رسد، اختلافات آشکارتر‌ می‌شود و ارزش‌هایی که جامعه برای هر جنس قائل است، خود را در بازی‌ها نشان می‌دهد. در حدود هفت یا هشت سالگی، تفاوت‌های جنسی آشکارتر می‌شود. پسران بیشتر تمایل دارند با همدیگر بازی کنند و این امر در دختران نیز به چشم می‌خورد. پسران به جای بازی با دختران، آنان را آزار می‌دهند و مسخره می‌کنند. اگر پسری با گروهی از دختران بازی کند، دیگر پسران او را مسخره می‌کنند.

 
تاثیر محیط بر بازی کودکان

 برخی از روان شناسان تنوع محرکات را مهمترین عامل محیطی در رشد هوش می‌دانند. کودک هر اندازه بیشتر ببیند، بشنود، لمس کند و از حواس خود بهره بگیرد در سال‌های بعدی زندگی به دیدن، شنیدن، لمس کردن و استفاده از دیگر حواس خود علاقه بیشتری نشان خواهد داد. البته باید توانایی‌ها و محدودیت‌های فکری کودک را شناخت و کیفیت و کمیت محرک‌ها را با آن تطبیق داد؛ یعنی محرک‌های محیطی باید بجا و به اندازه باشند؛ وگرنه نه تنها اثر مثبتی ندارند، بلکه ممکن است سبب اغتشاش فکری و اختلال در یادگیری کودک شوند. کمبود محرک‌های لازم برای رشد، به رشد ناکافی سلسله اعصاب مرکزی و به ویژه مغز منجر می‌شود؛ در نتیجه، شخص از نظر هوش که عملکرد مغز به خصوص قشر مغز است، رشد کافی نمی‌کند.

همانطور که وجود نور برای رشد و تکامل چشم لازم است و اگر انسان در خردسالی از نور محروم باشد در آینده، حتی با وجود چشم سالم، فاقد حس بینایی است؛ کودک باید دنیای اطراف خود را بشناسد، مثلاً انسان‌ها، حیوانات و اجسام را ببیند، اشیا را لمس کند، صداها را بشنود. کودک باید امکان تجربه رفتارهای گوناگون را داشته باشد. از این رو تأکید می‌شود که تنوع و تحرکات محیطی برایش فراهم سازید و اسباب بازی‌های مختلفی بخرید تا هر چه بیشتر به پرورش حواس او کمک کند. یعنی هر اندازه بیشتر ببیند، بشنود، لمس کند، گفت و گو کند در واقع به رشد عقلانی، عاطفی، اجتماعی، اخلاقی، روانی او کمک می‌شود.