در این نوع از تقسیم بندی والدین ناکافی، که جز جدیدترین نامگذاری های سبک های فرزند پروری می باشد، خود به چند دسته تقسیم می شوند.:
والدین ناکافی عملا ترومای (ضربه روانی) آشکاری به کودکان وارد نمی کنند ولی مواقعی که کودکان را کتک نمی زنند یا تحقیر و سرزنش نمی کنند ولی مواقعی که کودکان به آنها احتیاج دارند،نیستند .

شکایت های اصلی کودکان والدین ناکافی این است که آنها نیازهای عینی فرزندان مثل نیاز به آب و غذا و لباس و ... را برآورده اند اما نتوانسته اند نیازهای ذهنی فرزندان مثل نیاز به درک و فهم و محبت کلامی و لمسی و نیاز به درک و فهم و محبت کلامی و لمسی و نیاز به کشف استعدادها را برآورده کننند.

آنچه در بین قشر تحصیلکرده در جامعه ی ما در حال افزایش است ،شمار والدین ناکافی است . در حال حاضر به خاطر مشغله ی زیادی که والدیندارند یا کودکان را به حال خودشان رها می کنند و یا به خاطر تبلیغات زیاد در نکوهش تنبیه کردن و لزوم درک کردن کودکان،والدین لوس کننده و بیش حمایت کننده ،خیلی زیاد شده اند.

بازی فکری پروفسور کوچولو،وال کافی

در واقع ذهن والدین ایرانی بیشتر سیاه و سفید است،والدینی که در نسل قبل کودکان را تنبیه و سرزنش تحقیر می کرده اندبه یکباره از طرف دیگر بام افتاده اند و متاسفانه شیوه لوس کردن و بیش حمایتی را در پیش گرفته اند.

این دگرگونی هم از عوارض نداشتن ذهن فرایندی والدین در والدین است.

وقتی من سخنرانی ها یا کارگاههای تربیت فرزند برای والدین می گذارم معمولا این سوال را بیشتر می پرسند :
وقتی توضیح می دهم که والدین پاسخگو ابتدا فضای ذهنی کودکان را درک می کنند و سپس به آنها راهکار یا توصیه می کنند ، مثلا وقتی کودک با دیدن تبلیغ پفک نمکی در تلویزیون می گوید : " مامان پفک می خوام" اول به او بگویید " میدونم که با دیدن پفک نمکی ، هوس کردی که بخوری ، درکت می کنم، اما فعلا کار داریم و نمی تونیم بریم بیرون"
والدین در جا سوال می کنند " آیا این شیوه جواب دادن مبتنی بر درک، کودک را پررو نمی کند؟"
و من به والدین حق می دهم اینگونه فکر کنند چون خودشان از کودکی در سیستمی بر خلاف این آموزه ها بزرگ شده اند و ذهنشان سیاه و سفید باز آمده است. انگار والدین ایرانی دو آپشن در ذهن دارند که یک انتهای پیوستار به لوس شدن و گستاخ شدن کودک منتهی می شود و انتهای دیگرش به ترسیدن ومضطرب شدن کودک. مثل اینکه بگویند: یا باید کودک را تنبیه کرد یا باید کودک را لوس و پررو کرد.
اما روش درست هیچ کدام از دوسر این طیف نیستبلکه سنتزی است که ترکیب هر دو روش طبق بافت را در بر می گیرد.
در واقع نظریه های فرآیندی در تربیت فرزندمعتقدند باید بدانیم چه حرفی را با چه حالت و لحنی ، در چه بافتی ، با توجه به شرایط ، به کودک بگوییم تا بهترین اثر بخشی را داشته باشد.

تربیت فرزند با روش فرایندی بسیار دشوار است و ابتدا باید خود والدین در مسیر کامل مغز بودن قرار داشته باشند تا بتوانند کودک فرایندی و کامل مغز تربیت کنند.